خدارو شکر بیشتر کارای وبلاگ تموم شد...تا چند
روز آینده ان شاالله کامل میشود و اطلاع رسانی میشود
آب را گل نکنید…
شاید از دور حسین
مشک طفللان بر دوش
زخم و خون بر اندام
می رسد تا که از این آب روان
پر کند مشک تهی
ببرد جرعه آبی برساند به حرم
تا علی اصغر بی شیر رباب
نفسش تازه شود
و بخوابد آرام
آب را گل نکنید…
که عزیزان حسین
همگی خیره به راهند که ساقی آید
و به انگشت کرم
گره ی کور عطش بگشاید
آب را گل نکنید…
که در این نزدیکی
عابدی تشنه لب و بیمار است
در تب و گریه اسیر
آب را گل نکنید…
که بود مهریه مادرشان
نه همین آب که هر جای دگر رودی و نهری جاریست
مهر زهرای بتول است
از این است که می گویم
آب را گل نکنید
به امید ظهور حضرت حجة ابن الحسن العسکری (عج)
عکس هفته |
بدون شرح!!! |
کلام هفته |
سعادتمند کسی است که هر چه پیرتر شود، مهربانتر گردد |
موضوعات
آموزش شعبده بازی تصویری خیلی جالب و مهیج
اطرافیان خود را حیرت زده کنید. به زودی
یه داستان جالب و شاید هم خنده دار(سمعک)
عکس های اکبر عبدی در چهره های گوناگون
یه سری عکسایی که گاهی اوقات واجبه ببینی
عــکس های لـورفـتــه پارتی های تهرانی
ورود افراد زیر 18 سال ممنوع (18-)
مشاوره برای یادگیری زبان چینی و ارتباط مستقیم
با چین و تجارت با کشورچین - 学习中文 -تجارت
باچین -Learning Chinese - China.Iran business
ســـــوال 3؟؟؟
مسابقه،هر یـــک مـــاه یک سوال؟
راستی ایرانسلی یا همراه اول؟؟؟بیا یه کارت شارژ هدیه
بگیر!!! بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدو دیگه
( اسامی برندگان سوال3 و انتشار سوال4 که کمی متفاوته!!!)
منتشر شد
بایگانی
عکس های من(ودوستان) با عادل فردوسی پور(در رفسنجان)
کلیپ جو من و دوستانم در پنج دقیقه آخر
بروز
جدول لیگ برتر ایران(وسایر کشورها)
دانلود سوره شمس
کلیپ سخنان غرور آفرین رهبری در حرم امام رضا(ع)
کلیپ زیبای امام زمان(عج) شعر همراه با آهنگ (حتما دانلود کنید)
(در ضمن به تمامی نظرات در وبلاگ نظر
دهنده پاسخ داده می شود)
متحیرم....
آری به تو که می رسم فقط حیرت می ماند و بس....
آپم
سلام من آپم بدو بیا
همه رو صدا زدم؛
جزخـــــــــدا….
هیچ کس جوابم را نداد ؛
جزخــــــــــدا…..
به نام خدایی که دغدغه ی از دست دادنش را ندارم…
آپم
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
ره روی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
از من مپرس چرا دوستت دارم من
تو هم چون شعری
که هر چه دروغ میگویی ، زیباتر میشوی
از من مپرس از چه تو را میپرستم
بتی از سنگی
سرد چون بلور
بطالت روزی تابستانی بر دریا
از من مپرس از تو چرا ناگزیرم
ای خون!
دقایق آخر!
مریم بیشوی!
عیسای نازاده صلیب شده را
در آغوشت بگیر.
"شمس لنگرودی"
گاهی اوقات فکر کردن به بعضی ها ..//
ناخودآگاه لبخندی روی لبانت می نشاند ..//
دوست دارم این لبخند های بیگاه ..//
و آن بعضی ها را ..//
منم طاقت دارم بوگو چرا مشکی پوشیدن این جوجه ها

باﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ، ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ...
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﻛﻮ؟
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﻛﻮ؟
ﺁﻥ ﺩﻝ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﻛﻮ؟
...ﺭﻭﺯﻫﺎﻱ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻛﻮ؟
ﻓﺼﻞ ﺧﻮﺏ ﺳﺎﺩﮔﻲ ﻛﻮ؟
ﻳﺎﺩﺕ ﺁﻳﺪ ﺭﻭﺯﺑﺎﺭﺍﻥ،ﮔﺮﺩﺵ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺩﻳﺮﻳﻦ؟
ﭘﺲ ﭼﻪ ﺷﺪ ﺩﻳﮕﺮ،ﻛﺠﺎﺭﻓﺖ؟
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺭﻧﮕﻴﻦ،
ﺩﺭ ﭘﺲ ﺁﻥ ﻛﻮﻱ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ،
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﻮ،ﺁﺭﺯﻭیی ﻫﺴﺖ؟
ﻛﻮﺩﻙ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺩﻳﺮﻭﺯ؟
ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻏﻢ ﻫﺎﻱ ﺍﻣﺮﻭﺯ،
ﻳﺎﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ،
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺮﺑﺎﺩ.
سلام علیرضاکجایی پیدانیستی یک سری به وبلاگم بزن نظرتوهم بهم بگوok؟
عکس جالبی بود!!!!!
سلام به روزم ومنتظر نظر ارزشمندتان تشریف بیاورید .متشکرم
سلام به روزم ومنتظر نظر ارزشمندتان تشریف بیاورید .متشکرم
خدایا !
کسی غیر از تو با من نیست …
خیالت از زمین راحت ، که حتی روز روشن نیست …
کسی اینجا نمیبینه ، که دنیا زیر چشماته !
یه عمره یادمون رفته ، زمین دار مکافاته !
فراموشم شده گاهی ، که این پایین چه ها کردم !
که روزی باید از اینجا ، بازم پیش تو برگردم !
خدایا وقت برگشتن ، یه کم با من مدارا کن !
شنیدم گرمه آغوشت ، اگه میشه منم جا کن …
گذار باران شانه هایت را تر کند
چتر رابهانه ی ندیدن آسمان، نکن
من نیز...
سر به روی شانه های خداگاه گاه می بارم
بگذارخدا هم اگر دلگرفته بود
روی شانه های توحساب کند
ای پسر شیطون دیگه پیدات نیست
زنــدگـی ، اتّفــاقِ نـادریـست !
کـه بــرایِ بـعضـی از زنــــده ها می اُفتــد !
دعوتی عزیزم[گل][گل]
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکنه
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
.
.
.
.
.
.
.
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
با یک چتر اضافه اومدی
مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمون نره دو قدم از هم دورتر برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم. تنها برو
دکترعلی شریعتی
این روزها
که با سبد خالی
از کنار درخت های سیب برمی گردم
دیگر
....
سلام به روزم