گل نرگس

گل نرگس

تا جمعه ی موعودت من پیر شوم شاید / از برکه ی این دنیا تبخیر شوم شاید ________________________________________________________ وبلاگ عمومی - مهدویتی
گل نرگس

گل نرگس

تا جمعه ی موعودت من پیر شوم شاید / از برکه ی این دنیا تبخیر شوم شاید ________________________________________________________ وبلاگ عمومی - مهدویتی

گنجشک و خدا

گنجشک و خدا

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت...

فرشتگان هر بار سراغش را از خدا می گرفتند
و خدا هر بار به فرشتگان می گفت: می آید؛ من تنها کسی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی‌ام که دردهایش را در خود نگه ی‌دارد
و سرانجام گنجشک روی شاخه‌ای از درخت دنیا نشست
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، 
گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود
با من بگو از آنچه سنگینی سینه‌ی توست
گنجشک گفت: لانه ی کوچکی داشتم. آرامگاه خستگی‌هایم بود و سرپناه بی کسی‌ام
تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی‌موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه‌ی محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟ ... 
و سنگینی بغض راه بر کلامش بست
سکوتی بر عرش طنین انداز شد
فرشتگان همه سر به زیر انداختند
خدا گفت: ماری در راه لانه‌ات بود، خواب بودی. باد را گفتم تا خانه‌ات را وارونه کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی
گنجشک خیره در خدایی خود ماند
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه‌ی محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی پرداختی... 
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود
ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه‌هایش ملکوت خدا را پر کرد...

نظرات 3 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 16:56 http://avayasman.blogsky.com/

چطوری ؟؟

شادی پنج‌شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 13:28 http://shadi-shadi.blogsky.com

خاطرات تو همانند دکتریست که

من بابت مریضی ام فقط به او سر میزنم !

جالب اینجاست که من هر روز مریضم

و دکتر هم تسکین بلند مدّت نمیفهمد

زینب پنج‌شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 11:18 http://zeinab10.blogfa.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد